
دست بر شانه هایم میزنی تا "تنهایی" م را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم
بس که دیوار دلم کوتاه است ، هرکه از کوچه "تنهایی" ما می
به هوای هوسی هم که شده ، سرکی می کشد و می
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ، در این خانه ندانم به چه سودا زد و
خواست "تنهایی" ما را به رخ ما بکشد ، طعنه ای بر در این خانه تنها زد و
عضویت در گروه تیکا و دریافت آخرین پیامک
Email:
بازدید از گروه
نظرات شما عزیزان: